نه جنگهای خاورمیانه
تمامی دارد و نه عکسهایی که از کشتار مردم غیرنظامی و غیرسیاسی آن مخابره
میشود. همین عکسها بخش عمدهای از ارتباط و اطلاع ما از این جنگها را
شکل میدهد؛ عکسهای حمله آمریکا به افغانستان، به عراق، جنگهای طالبان،
اتفاقهای سوریه و این روزها گروه تکفیری داعش. اما بخش مهمی از این عکسها
مربوط به حمله آمریکا به عراق و افغانستان است؛ عکسهایی که سربازان
خوشتیپ در نقش قهرمانان نجاتبخشِ دولت آمریکا آمده بودند تا مردم
خاورمیانه را از دست تروریسم دولتی نجات دهند! در عکسها این بهظاهر
قهرمانان، گرچه سلاح بر دست دارند، اما هیچتصویری وجود ندارد که در حال
شلیک یا کسی را کشته باشند. نه ردی از خشونت در تصویرها وجود دارد و نه کسی
از حضورشان خشمگین است. پشت دیوارها پناه میگیرند و به اینسو و آنسو
نگاه میکنند و گویی تنها دوربین سلاحها به کارشان میآید. پسرکان عراقی
هم از دیدنشان خوشحالند و کنارشان قدم میزنند و مبهوت سلاحهایی هستند
که پیشتر در تلویزیونها دیده بودند. عکسهایی هست که سربازان کودکانی را
در آغوش گرفتهاند و مهربانی میکنند، کسی نمیداند پدر و مادر این
کودکان را چه کسی کشته است؟ برای اینکه باور کنیم تصاویر واقعی هستند،
عکسهایی هم از خستگی سربازان دیده میشود، سیگاری به لب گرفتهاند و خسته،
گوشهای نشستهاند. اما این عکسها ربطی به واقعیتی که در جنگ میافتد
ندارد. اینها تنها تصویرهایی هستند که دولت آمریکا میخواهد از خود در ذهن
جهانیان بسازد. در واقع بیانیههای تصویری دولت آمریکاست؛ دولتی که بر اساس
آمارهای خوشبینانه دستکم یکصدهزار نفر را به دست همین سربازان، در عراق
کشته. آمریکا دنبال ساختن تصویری قهرمانانه و نجاتبخش از خود بود و عکسها
را برای انتقال همین پیام به کار گرفت. کافی استIraq War و Afghanistan
War را گوگل کنیم. در بین تصویرهای پروپاگاندای آمریکا از حملههایش به
خاورمیانه، هیچ تصویری از دههاهزارنفری که زیر بمباران جنگندههای آمریکا
کشته شدهاند، وجود ندارد، چراکه تصویر کشتهشدن مردم عادی و خانههای
خرابشان در حملات ارتش آمریکا تصویر نجاتبخش او را مخدوش میکند. اما
تصویر جنگندهها در عرشه ناوها و در دل اقیانوس آرام؛ تصویر مطلوب
آمریکا، بسیار است و همینطور تصویر سربازان کشتهشده آمریکا تنها در
تابوتهای پرچمپوش با احترامات و تشریفات نظامی در زمینهای فراخ و چمن.
اما چندسال بعد از حملههای آمریکا، آتش خاورمیانه همچنان شعلهور است.
طالبان افغانستان تضعیف و بنلادن هم کشته میشود. اما اندکی آنسوتر
گروهی «داعش»نام، در سوریه بهپا میخیزد و سوریها را بر خاک سیاه
مینشاند، داعشیها و دیگران چنان در آدمکشی از هم پیشی میگیرند که عددها
هم در شمارش کشتهها کممیآورند. در ادامه، گروه تکفیری داعش به عراق
میرود و عکاسهایش را درست مثل ارتش آمریکا با خود میبرد تا پیامهای
ایدئولوژیکش را به جهان مخابره کند و به قول بارت مردم باور کنند «که این
صحنه واقعا رخ داده است.» اما گروه تکفیری داعش در برابر آمریکا که تصویر
انساندوستانهای از خود میسازد، گروه تکفیری داعش تلاش میکند تا تصویری
ترسناکتری از خود نشان دهد و عکسهایش تمام جهان را وحشتزده کند. این
گروه تروریستی بر خلاف آمریکا، علاوه بر آنکه هیچ کوششی برای پنهانکردن
چهره خشن خود ندارد، بلکه بر آن تعمد هم دارد. داعش آدمها را با
جنگندههای فوقتکنولوژیک و دستهجمعی نمیکشد، او سربازان و خبرنگاران
آمریکایی را یکییکی میکشد، نه با گلوله که با خنجر سر میبرد تا بیشترین
میزان خشونت را عریان کند، فیلمشان را هم میگیرد تا رسانهها و شبکههای
اجتماعی را هم همراه خود کند. گروه تکفیری داعش تاکنون یکپنجاهم آمریکا،
در عراق آدم کشته اما تصویری بینهایت خشنتر از خود ساخته است. دلالت
صریح عکسهایی که از گروه تکفیری داعش منتشر شده، خشونت و وحشتآفرینی است و
برای انتقال این پیام، زبان «عکس» و «طرح و رنگ» بهخوبی بهکار گرفته
شدهاند تا در کنار دلالتهای صریح عکسها، دلالتهای ضمنی طرح و رنگ هم،
پیام گروه تکفیری داعش را کامل کند تا اگر میزان خشونت عکسها و فیلمهایش
از آستانه تحمل رسانهها بیشتر است، دستکم پرچمها و لباسهایش را نشان
دهند تا تصویر ذهنی خشونت داعش را منتقل کنند. سیاه، رنگ اصلی گروه تکفیری
داعش است؛ از لباسها و روسریهای جنگجویانشان گرفته تا عبا و عمامه
رییسشان، ابوبکر بغدادی و مهمتر از همه پرچمشان؛ پرچم سیاهی که شاید
تنها پرچم سیاه و سیاسی جهان است. آنها هرجا که میرسند تابلوها و بنرهای
سیاهشان را برافراشته میکنند. لباسشان به شکل بیتخفیفی همیشه سیاه است و
حتی نقشه مطلوبشان را که طراحی میکنند، سیاه است.
چرا سیاه؟
رنگها بهمثابه نشانهها، دلالتهایی دارند که در زمانها و مکانهایی
خاص، معناها و دلالتهای خاصی میگیرند. بعضیشان معناهای جهانی و البته
قراردادی به خود میگیرند و گاهی در کشورهایی خاص، تداعیهای ملی و
منطقهای دارند که تابع فرهنگ و خاطرات جمعی و اسطورههای آنهاست که در طول
زمانهای دراز ساخته شدهاند. اما رنگها در جهان سیاست، رمزگان سریع و
واضحی میدهد؛ از رنگ سرخ کمونیستها در پرچم شوروی و چین تا رنگهای
مخملی. اما رنگ سیاه دلالت سیاسی یا معنای واضح و جهانی نداشته است. سیاه
بسته به اینکه در چه فرهنگی و در چه زمینهای قرار میگیرد، دلالتهای ضمنی
متفاوتی از معناهای دیپلماتیک، لوکس، ترسناک، اندوهبار و... به خود
میگیرد. بستگی دارد رنگ در چه بستری و با چه فرمی دیده شود؟ سیاه در یک
خودرو، دلالت بر لوکس یا دیپلماتیکبودن آن دارد و همان رنگ در لباس یک
فرد مغموم، دلالت بر مرگ و اندوه دارد. اما در سالهای اخیر رنگ سیاه خاصه
در پرچمها، دلالت بر گروههای بنیادگرای تروریستی خاورمیانه داشته. از
سال۲۰۰۲ که طالبان «دانیل پریل» را در برابر دوربین کشت، لباس سیاه پوشیده
بودند و به دیوار پرچم سیاه طالبان را زده بودند. یا در سال۲۰۰۴ که در پاسخ
به زندان ابوغریب آمریکا پنجنفر از مردان طالبان «نیکلاس برگ» آمریکایی
را کشتند، همگی لباس سیاه بر تن داشتند. جیشالعدل که هم در آغاز سال۱۳۹۳
پنجنفر از سربازان ایرانی را به اسارت گرفته بود، پرچمی سیاه با شمشیری
پشتسرشان آویزان بود. بنیادگرایانی که در انقلابهای اخیر مصر سفارت
آمریکا را به تصرف خود درآوردند، پرچم سیاهی را بر آن برافراشتند. گروههای
دیگری همچون حزب حرکت اسلامی ازبکستان و سایر گروههای وابسته و نزدیک به
القاعده هم خود را با این رنگ و پرچم کدگذاری کردهاند. اما به نظر میرسد
داعشیها که دوست دارند «دولت اسلامی» خوانده شوند، پرچم مشکی را از پرچمی
که پیامبراسلام(ص) در هجرت از مکه به مدینه، بهعنوان پرچم استفاده کرده
بودند، الهام گرفتهاند. اهمیت این پرچم برای گروه تکفیری داعش از اینسو
است که این هجرت منجر به تاسیس اولین حکومت اسلامی شده و مبدا تاریخ اسلام و
تقویم هجریشمسی و قمری است. درواقع گروههای تروریستی خاورمیانه با الهام
از آن پرچم و با ایده تاسیس حکومت اسلامی، این پرچم را برای خود
برگزیدهاند.
منبع: sharghdaily